شما را نمی دانم اما من هنگامی که برای خرید مایحتاج روزانه زندگیم اعم از ارزاق و مخارج تحصیل فرزندانم و هزینه های بهداشت و درمان به فروشگاه ها و درمانگاه های شهر مراجعه می کنم روز به روز در حال شکسته شدن هستم بخصوص وقتی قیمت محصولات و مخارج زندگی را با ایام ماضی مقایسه میکنم بر همت صاحبان صنوف مختلف که مخارج زندگی مردم را متناسب هزینه های تولید و توزیع و ارزشهای اقتصادی و تورم محاسبه میکنند و افزایش میدهند و اجرا مینمایند و از فروشندگان خرده پا و بنکدارانشان حمایت میکنند آفرین میگویم و بر درد خودم و مردم غصه میخورم و ماهانه با همسر و فرزندان در جدالیم که چرا پس اندازی ایجاد نمیشود و نمیشود که نمیشود !
هدایت الله رستگار *
…نمی دانم چی بنویسم و از کجا بنویسم چون سن و ظاهرم رو به بازنشستگی میزند و سابقه ی چندانی در سردفتری نیز ندارم اما ۶سال بیم و امید و توجیه سختی های این حرفه ودل به فرج ستون تا ستون سالهای پرمرارت گذشته بستن و چشم باز کردن بر عمر رفته رهایم نمیکند
کسب تجربیاتی از شغل سردفتری و کتابت و انس با همکارانی که در این حرفه استخوان خرد کرده و شمع وجود خویش سوزانده اند که آخرین آن همکار بازنشسته ای بود که با قلب بیمار و چهره ای نورانی در روزهای اخیر وارد دفترم شد و درد دل کرد ونم اشکی از من جاری ساخت و او از همکار دیگری مثال آورد که به گفته ی وی در زمان مرگش بر خلاف انچه تصور میشد مال و منالی در بساط نداشت جلوی چشمانم و رسوخ کرده در روحم است !
شمارا نمی دانم اما یادم می اید که برای اجاره ی منزلی در حوالی دفترم با دوتا فرزند و همسرم راهی شدیم و صاحب خانه از شغلم پرسید و به طعنه گفت الحمدلله توی محضر که با گونی پول جمع میکنید!! ومن مات و مبهوت ماندم !
شما را نمی دانم اما من دلم برای یکی از بستگان که مرکز آموزش عالی غیر انتفاعی تأسیس کرده تنگ شد به او زنگ زدم احوالش را بپرسم و با جدی و شوخی گفت فلانی ببخشید باید باشما جور دیگری حرف زد چون میدانم چه وضعیت مالی بهم زده ای و گفت یکی از اساتید مرکز آموزشی اش برای ایشان نقل کرد که امروز در شیراز مبلغ سی میلیون تومان حق الثبت ! پرداخت کرده است و این فامیل من گمان میکرد که امثال ، من اوضاعی با حق الثبت ها برای خودشان بهم زده اند تا فرق حق الثبت وحق التحریر را برایش توضیح دادم وسپس بهم گفت بیا مرکز خودم مقرون به صرفه تر است ! ومن بیشتر در خود فرو رفتم !
شما را نمی دانم اما وقتی انتظارات مادر و برادرانم را به تماشا مینشینم که گمان میکنند بزودی مثل قهرمان فیلمهای بالیوودی از۱ راه دور می آیم و مرارت های آنان را التیام می بخشم و بر می گردم و از چشمه ی محبت هم سیراب می شویم و وضعیت کار را می بینم آه از دل بر می آورم !
شما را نمی دانم اما من هنگامی که برای خرید مایحتاج روزانه زندگیم اعم از ارزاق و مخارج تحصیل فرزندانم و هزینه های بهداشت و درمان به فروشگاه ها و درمانگاه های شهر مراجعه می کنم روز به روز در حال شکسته شدن هستم بخصوص وقتی قیمت محصولات و مخارج زندگی را با ایام ماضی مقایسه میکنم بر همت صاحبان صنوف مختلف که مخارج زندگی مردم را متناسب هزینه های تولید و توزیع و ارزشهای اقتصادی و تورم محاسبه میکنند و افزایش میدهند و اجرا مینمایند و از فروشندگان خرده پا و بنکدارانشان حمایت میکنند آفرین میگویم و بر درد خودم و مردم غصه میخورم و ماهانه با همسر و فرزندان در جدالیم که چرا پس اندازی ایجاد نمیشود و نمیشود که نمیشود !
شما را نمیدانم اما خودم وقتی سیر تصاعدی مالیاتها و فشار پرداخت اقساط مالیاتی سالانه را که تا پایان سال ادامه دارند بر گرده ی خودم حس میکنم و استحقاق و نیازهای مادر و برادرانم را میبینم از شدت درد گریه ام میگیرد! اخذ مالیات انتقال و ارزش افزوده از مردم بهصورت تبرعی حکایت دیگری است !
شما را نمیدانم اما زجر استیصال اردیبهشت ماه هرسال خودم که صاحب ملک دفترخانه ام قرارداد را دستی و به محکمی بتن آرمه مینویسد و من نمیتوانم با صغری و کبری و ماده و تبصره ی قانون روابط مؤجر و مستأجر و مالیات بر اجاره و غیره متقاعدش کنم و بلافاصله میگوید خلاصه ملک من اینجوری اجاره داده میشود اگر مایلی بمان و گرنه زود به من اعلام کن …همیشه همراه من است !
شما را نمیدانم اما تشتت و تشنج اعصاب خودم از رؤیت قبوض آب و برق و تلفن و گاز وفیش عوارض تابلو و غیره را نمیتوانم پنهان کنم !
شما را نمیدانم اما دعا میکنم بیمار نشوم چون به هنگام مراجعه به پزشک فرانشیز و بیمه های تکمیلی سایر اقشار را که میبینم و رهاشدگی خودمان و انسداد راههای تقویت وضعیت بیمه سردفتر و دفتریار و اعضای خانواده شان را که میفهمم لرزه بر سلامتیم می افتد و احساس نا أمنی همه جانبه بهم دست میدهد !
و شما را نمیدانم اما دهها مورد مشابه اینها عمر مرا در سردفتری بهخود مشغول کرده اند !
ومن نمیدانم مردم بعنوان سرمایه های همه ی عرصه ها ی اجتماعی و اقتصادی که ما نیز بخشی از همان مردم هستیم چقدر احساس امنیت حقوقی و اقتصادی دارند اما احساس امنیت حداقل این حقیر در این عرصه آنگونه است که نگاشتم
… و … و …. و …
بگذریم …
… به هرحال
ولی این را میدانم هر که پا به این عرصه میگذارد روزانه و شبانه و تعطیلات و غیر تعطیلات باید پاسخگوی انبوه سؤالات و مراجعاتی از مردم باشد که همگی خواستار مشورت و راهکاری در زمینه اموال و اسناد خویش هستند و سردفتر خسته را هنوز امین خویش میدانند و در طول ساعات اداری مراجعینی که اضطراب متبلور در چهره شان و گفتارشان را گویی تنها اطمینان به سردفتر فرو می نشاند بهگونه ای که خواستار اخذ امضای سفید ذیل اسناد خویشند و تکرار هشدار سردفتر که از سر تشدید اعتماد به آنان هشدار میدهد که حتی به سفید امضای من سردفتر اعتماد مکنید زیرا در صورت خطا ، خطای سر دفتر خطرناکتر و نابود کننده تر است را مکرر میبینم ! همچنین
…من نمیدانم اما شاید شما بدانید اندیشهی نامگذاری روز ۶ دیماه که ۲۸۲مین روز سال و منطبق بر آیه ۲۸۲سوره مبارکه بقره است از چه زمانی به ذهن پیشکسوتان و همکاران کنونی عرصه سردفتری خطور کرده است و بهتر از نگارنده میدانید که آیه ۲۸۲سوره ی بقره از صدر اسلام تا زمانی که ثبت اسناد و املاک در کشور ما قانونی گردید ملاک و مناط ثبت معاملات در ایران و بسیاری دیگر از مفاهیم و موضوعات حقوقی بهشمار میرفت به طوری که اگر امروزه بخواهیم از اصول و مبانی ثبت در قوانین ایران نام ببریم بدون شک از جمله آیات الأحکام و مبانیی که باید تشریح و تحلیل گردند همین آیه ی مبارکه ی ۲۸۲سوره بقره است .
میدانم که پچ پچه های نامگذاری این روز مقدس در این سالها تشدید شده است و منادیان این فریاد پرجوهره اما ناشنیده؛ سردفتران و دفتریاران اسناد رسمی هستند واگر در موقعیت یک شهروند عادیی قرار گیریم که در حال عبور از محاذی سازمان ثبت اسناد و املاک کشور ، کانون سردفتران و دفتریاران ، جامعه سردفتران یا دفترخانهای باشیم و تبریکات یا تبلیغات روز سند رسمی یا سردفتر راببینیم یا بشنویم یقین پیدا میکنیم که این فقط متعلق به کالای صادراتی یعنی سند رسمی این مجموعه ها و کارکنان آنها میباشد اما اگر خودمان را در موقعیت یکی از کارکنان و عضو خانوادهی این مجموعه های گفته شده قرار دهیم باورمان متفاوت میشود !
از ترس این که مبادا کارکنان شریف احصائیه یا همان سازمان ثبت احوال که وقایع اربعه(ولادت،ازدواج،طلاق و وفات ) و ممیزات اشخاص را به صورت رسمی ثبت میکنند نیز خود را مصداق این روز و متاع خودشان را نیز سند رسمی مندرج در ایه ۲۸۲بدانند نیز لازم است تبیین شود که شناسنامه شخص و سند مالکیت و تعهد اصداری از سه گانه سازمان ثبت احوال ، ثبت اسناد و املاک و دفترخانه هر سه رسمی اند اما هرکدام با صلاحیت و کاربرد خاص خودشان .
شناسنامه برای احراز هویت ، اثبات وضعیت و اهلیت مدنی اشخاص ، نظام وظیفه ، ورود به مدارس ودانشگاهها ، استخدام ، صدور گذرنامه ، شرکت در انتخابات وسایر مقتضیات استفاده از این سند رسمی مورد استفاده قرار میگیرد و سند مالکیت اصداری سازمان ثبت اسناد و املاک نیزتضمین و تثبیت مالکیت و معنای ماده ۲۲ قانون ثبت را رسمیت می بخشد لکن تعهدنامه ی مالی ، رضایت ، وکالت ، قطعی ، رهنی تنظیمی در دفترخانه است که با تعابیر مختلف در ترجمه و تفسیر آیه ۲۸۲سوره قابل انطباق است .
نتایج و پیامهای روشن و غیر قابل انکار آیه ی مدنی النزول ۲۸۲سورهی بقره انضباط اقتصادی و تنظیم اسناد مالی ، و لوازم آن از قبیل امانت داری و امین بودن ، گواهی و شهادت ، کتابت بالعدل ، دین ، تعیین مکتوب مدت بازپرداخت دیون ، کاتب ثالث ، املای مدیون ، امضای ولی یا حاکم بر اسناد محجورین ، بلوغ ، عدالت ، ثبت و رهن قراردادها و هماهنگی کامل اخلاق و اقتصاد و امنیت اجتماعی است که نشانی این مفاهیم فقط در دفترخانه ودر متاع خروجی دفترخانه ها (سند رسمی ) یافت میشود و نه سازمان های سابق الذکر اگرچه اتصاف به امانتداری و صداقت و حسن ظن در همه ی سازمانها امری لازم و اجتناب ناپذیر است که عدول از آنها ضمانت اجرای مدنی و کیفری خاص خودش را دارد اما در دفترخانه جنس آن مفاهیم شداد و غلاظ بیشتری دارد از این روست که میتوان گفت نامگذاری روز سردفتر و سند رسمی بر دوگانه شخص و شیء مذکوره که ارکان و اجزای ارگانیک یکدیگرند ، سزاوارتر و زیبنده تر است که سازمان حاکمیتی ثبت اسناد و املاک کشور اصول و خط و مشی کلی اسناد رسمی و کاتبان را طرح مینماید و سردفتران و دفتریاران بهعنوان متصدیان و مأموران رسمی و اداری آنها را در قالب خدمات ثبتی اجرا و ارایه میکنند .
ولکن با همه ی این اوصاف همه ساله در همه ی فصول بهخصوص به پایان برگ ریزان پاییز و شب یلدا و آغاز چله ی بزرگ زمستان که میرسیم حاکم و متصدی هرکدام به زبان و عبارتی کاتبان و محصولشان را توصیف میکنند . یکی دالش لقب میدهد و دیگری الف و متصدیان چاره ای جز متابعت ندارند زیرا سازمان حاکمیت برخوردار از نظام ویژه ی حقوقی و قواعد و امتیازاتی است که میتواند یکجانبه و بدون جلب رضایت متصدیان بکار گیرد و لو اینکه متصدیان فریاد بزنند یا قهر کنند یا اعتصاب ننوشتن سند (شنیده شده یکی از همکاران تهران مدت سه ماه است سند ننوشته است ) برای خود براه بیندازند همچنان که هر روز این سالها به بهانه ی سیاست گذاری کلی مقامات اجرایی و بخشنامه های ثبتی دردها چشیده ایم و قس علیهذا…! متصدیان در این میان بیکار ننشسته اند و مطالبات بحق خودشان را در قالب آرزوی نامگذاری روزی به نام سردفتر و سند رسمی تقویم هجری شمسی مینگارند و یا به پشتوانه نهاد کهن و صد ساله شان امید به تأثیر گذاری دارند ویا بهفکر بوسه زدن بر دستان به رعشه افتاده ی پیشکسوتانشان هستند و یا در گوشه وکنار کشو ر از تهران تا میناب و یا از بجنورد تا مهران قصد بر پایی همایشهایی را دارند حتی اگر به مضمون فرمودهی قرآن پژوه معاصرمرحومه دکتر طاهره صفار زاده قهرمان همایشها و خوشخرجیها شوند و گرانفروشان و هتل سالاران از همت همایشها ، جشنها و جشنوارهها فربه و فربهتر شوند و شکر همایش پردازان را بگویند … بدان امید که پارلمان قوی ما در تهران که امید میرود در پیشبرد اهداف صنفی مان متفق القول هستند نشریه ای حامل پیام سردفتر و سند رسمی نیز بر دکه های فروش مطبوعات قرار دهند تا دغدغه های بهحق این صنف دیده شود یا بتوانند با خرق ملاک اصل ۲۶ قانون اساسی در محل سربسته ی یک همایش که مقامات حاکمیتی مان حضور دارند مشکلاتمان را یکصدا و به صراحت و محترمانه فریاد بزنیم و….حالا که کسی به فکرمان نیست ، پیشاپیش یلدا و ۶دیماه که میگوییم روزمان است بر همه ی همکاران گرامی مبارک باشد !